مقدمه

تصور کنید پدر و مادری با چهره‌های خسته وارد جلسه‌ی مشاوره می‌شوند؛ پسری ۶ ساله دارند که هر روز سر مسواک‌زدن و خوابیدن با آن‌ها جنگ اعصاب راه می‌اندازد. از آن‌ها خواستم یک هفته بشمارند چند بار در روز به فرزندشان دستور می‌دهند یا نهی می‌کنند. نتیجه تکان‌دهنده بود: نزدیک ۲۰۰ بار در روز!  راه‌حل چه بود؟ یک نسخه‌ی ساده اما شگفت‌انگیز: روزی ۲۰ دقیقه بازی آزاد کاملاً کودک‌محور (یعنی کودک رئیس بازی باشد). در عرض چند ماه، تنش‌های خانه حدود ۶۰٪ کم شد و مسواک‌زدن بدون دعوا به چهار شب در هفته رسید. پدر و مادر با تعجب این اتفاق را «واکسن استرس» نامیدند.

چطور ممکن است فقط با بازی، این‌همه تغییر مثبت ایجاد شود؟  خیلی از ما والدین ایرانی دغدغه داریم که چطور هم فرزندی قوی و موفق تربیت کنیم، هم از پس استرس‌ها و مشکلات زندگی (از قیمت دلار گرفته تا رقابت درسی) بر بیاییم. خبر خوب این است که علم عصب‌شناسی و روان‌شناسی رشد به‌روز و حتی آموزه‌های اصیل اسلامی، هم‌صدا جواب می‌دهند: با فرزندتان بازی کنید! در این مقاله می‌خواهیم ببینیم چگونه بازی والدین با کودک مثل یک واکسن، استرس‌های مخرب را خنثی می‌کند و موتور حرکت تربیت او را روشن نگه می‌دارد. از داستان‌های واقعی و تحقیقات هاروارد و آکادمی اطفال گرفته تا حدیث «تَصَابُؤ» (کودکانه رفتار کردن با کودک) و سیره‌ی پیامبر (ص)، با زبانی ساده و خودمانی همه را مرور می‌کنیم. آماده‌اید از قدرت بازی در تربیت بیشتر بدانید؟ پس بیایید شروع کنیم (و البته یادتان باشد در پایان، یک دعوت ویژه به جمع صمیمی والدین هم داریم!).

فصل ۱: بازی؛ واکسن استرس برای کودک (و والدین!)

تا حالا دقت کرده‌اید وقتی با کودک‌تان بازی می‌کنید، انگار همه‌چیز آرام‌تر می‌شود؟ بازی چیزی فراتر از سرگرمی ساده است؛ در واقع مثل واکسنی است که سیستم عصبی کودک را در برابر استرس‌های مزمن ایمن می‌کند. پژوهش‌ها نشان می‌دهند که اگر در زندگی کودک بازی و رابطه‌ی امن و پایدار با والدین نباشد، استرس سمی (استرس شدید و طولانی‌مدت) می‌تواند رشد مهارت‌های ذهنی و اجتماعی او را مختل کند. برعکس، وقتی کودک در کنار والد هم‌بازی‌اش احساس امنیت و شادی کند، مدارهای مغزش که مسئول تنظیم هیجان هستند تقویت می‌شوند و مقاومتش در برابر سختی‌های زندگی بیشتر می‌شود. به زبان ساده، هر قل‌قل خنده‌ای که با بازی از گلوی بچه‌مان بیرون می‌آید، یک آجر به دیوار تاب‌آوری روانی‌اش اضافه می‌کند.

حتی برای والدین هم بازی نوعی آرام‌بخش است. یادم است در یک زوج شاغل خسته، مادر می‌گفت: «وقتی بازی می‌کنیم بهتر می‌شود؛ اما من بعدش از کلافگیِ خودم می‌ترسم.» ما برایشان یک برنامه‌ی کوچک چیدیم: هر روز بعد از کار ۱۵ دقیقه با دخترشان بازی کنند و بعد مادر ۱۰ دقیقه برای خودش چای بخورد و نفس تازه کند. نتیجه خیلی جالب بود: هم دختر از آن بی‌قراری قبل خواب درآمد، هم صبر و حال مادر بیشتر شد. در واقع آن‌ها یک چرخه‌ی مثبت راه انداختند: اول هم‌بازی شدن و اتصال عاطفی، بعد استراحت برای والد. وقتی اعصاب هر دو آرام‌تر شد، طبیعتاً دعواها کمتر شد و همکاری بیشتر. اتفاقاً تحقیقات هم تأیید کرده‌اند که روش‌های تعاملی مثل بازی‌درمانی (مثلاً رویکرد PCIT) نه‌تنها رفتار کودک، که آرامش والد را هم بهبود می‌دهند و به شکل‌گیری چرخه‌ی مثبت در خانواده کمک می‌کنند.

جالب است که این رویکرد بازی‌محور ریشه در فرهنگ خودمان هم دارد. در روایات اهل‌بیت (ع)، دوران کودکی زمان سیادت و آزادی کودک دانسته شده و به والدین فرمان داده‌اند که با او کودکانه رفتار کنند؛ تعبیر زیبای «تَصَابُؤ» یعنی خودتان را هم‌سطح بچه کنید و دنیایش را بفهمید. امام علی (ع) می‌فرمایند: «الولد سیدٌ سبع سنین…»؛ فرزند در هفت سال اول آقا و سرور شماست، پس سخت نگیرید و دنیا را به کامش تلخ نکنید. این بازی و مهربانی نه تنها یک روش تربیتی، بلکه از دید اسلام نوعی عبادت است که سلامت هیجانی، شناختی و اخلاقی کودک را تضمین می‌کند.

مثالی از سیره‌ی نبوی: پیامبر اکرم (ص) هنگام نماز، نوه‌هایش حسن و حسین (ع) روی دوشش می‌پریدند. ایشان با حوصله برخورد می‌کردند؛ سجده را آن‌قدر طول می‌دادند تا کودکان خودشان پایین بیایند و حتی به شوخی می‌گفتند چه شتر خوبی است شتر شما!  برای رسول مهربان، خوشحال کردن دل بچه‌ها مهم‌تر از تشریفات ظاهری بود. این الگوی ماست: اگر می‌خواهیم استرس و ناآرامی از دل بچه‌ها برود، باید به شیوه‌ی پیامبر، با محبت و بازی آرام‌شان کنیم.

تمرین عملی این فصل: اگر احساس می‌کنید روزتان پر شده از «نکن!» و امر و نهی به فرزندتان، این تمرین را انجام دهید:

  1. یک روز بشمارید چند بار به کودکتان دستور می‌دهید یا او را نهی می‌کنید.
  2. از فردا هر دستور غیرضروری (که خطر جانی یا اخلاقی ندارد) را کنار بگذارید.
  3. روزانه ۱۵–۲۰ دقیقه بازیِ کودک‌محور در برنامه بگنجانید؛ یعنی تلفن همراه را کنار بگذارید، اجازه دهید فرزندتان بازی و قوانینش را انتخاب کند و شما فقط همراهی کنید (او رئیس باشد، شما هم‌باز ).
  4. هنگام بازی، تا جایی که ممکن است از تصحیح و آموزش مستقیم خودداری کنید؛ بگذارید بازی خودش جریان پیدا کند. فقط اگر رفتار خطرناک یا کاملاً نادرستی دیدید، خیلی آرام تذکر بدهید.
  5. بعد یک هفته، تغییر را در حال‌وهوای خودتان و فرزندتان ارزیابی کنید. احتمالاً متوجه کاهش چشمگیر تنش‌ها و افزایش همکاری خواهید شد.

خلاصه فصل:

  • بازی منظم والد و کودک، با ایجاد دلبستگی ایمن، مثل واکسن عمل می‌کند و تاب‌آوری کودک در برابر استرس‌های زندگی را بالا می‌برد.
  • بچه‌ها در بازی با والدین احساس ارزشمند بودن می‌کنند؛ بدرفتاری‌ها و لجبازی‌هایشان کمتر و همکاری‌شان بیشتر می‌شود.
  • حتی والدین هم از بازی سود می‌برند؛ اعصاب خودشان آرام‌تر می‌شود و کمتر در چرخه‌ی فرسایش روزمره می‌افتند.

تا به‌حال شمرده‌اید روزانه چند بار به فرزندتان می‌گویید «نکن» یا «نکنید»؟ فکر می‌کنید اگر بعضی از آن‌ها را به «باشه، بیا با هم بازی کنیم» تبدیل کنید، چه اتفاقی در جو خانه‌تان می‌افتد؟

 دعوت ویژه: اگر دغدغه‌ی سلامت و تربیت فرزندتان را دارید، به جمع ما در انجمن «سلامتی و مراقبت از فرزندان» بپیوندید. آنجا والدین و مربیان گرد هم می‌آیند تا تجربه‌های واقعی‌شان را به اشتراک بگذارند، سؤال بپرسند و از هم یاد بگیرند. شما در این مسیر تنها نیستید؛ در انجمن می‌توانیم درباره‌ی چالش‌ها و راهکارهای تربیت کودک در ایران گفتگو کنیم و از هم حمایت بگیریم.

فصل ۲: بازی؛ موتور پرورش مغز و یادگیری

ممکن است فکر کنید برای موفقیت تحصیلی فرزندتان باید از همان اول سفت و سخت روی درس و کلاس تمرکز کنید. اما تحقیقات علمی چیز دیگری می‌گویند. مهارت‌های کلیدی یادگیری مثل تمرکز، حافظه‌ی کاری، تفکر خلاق و خودکنترلی (که به آن‌ها مهارت‌های اجرایی یا EF می‌گویند) بیشتر از دل بازی رشد می‌کنند تا نشستن پای درس رسمی. بازیِ فعال و کودک‌محور بهترین تقویت‌کننده‌ی این توانایی‌هاست. نتیجه؟ کودکی که فرصت بازی آزادانه و همراه با تخیل دارد، در آینده در مدرسه تمرکز بهتری خواهد داشت، در حل مسائل خلاق‌تر عمل می‌کند و کمتر حواس‌پرتی نشان می‌دهد.

حتی آکادمی متخصصان اطفال آمریکا (AAP) هم تأکید کرده که بازی، فرصت بی‌نظیری برای بچه‌هاست تا ریسک‌های بی‌خطر کنند، آزمایش کنند و مرزها را بیازمایند. این نهاد علمی هشدار داده که برای ایجاد محیط رشدی بهینه، باید بین زمان آموزش سازمان‌یافته و زمان بازی آزاد تعادل دقیق باشد؛ اگر به بهانه‌ی موفقیت تحصیلی، وقت بازیِ آزاد بچه‌ها را حذف کنیم، در حق رشد اجتماعی و عاطفی‌شان جفا کرده‌ایم. به بیان دیگر، یک ساعت کلاس اضافه به قیمت حذف بازی، ممکن است در ظاهر به نمرات بهتر بینجامد اما در باطن اضطراب و دل‌زدگی می‌آورد. یک مرور پژوهشی نشان داده که وقتی انگیزه‌ی درس خواندن بچه‌ها فقط فشار بیرونی (مثل اصرار والدین برای نمره و رقابت) باشد، در نوجوانی اضطراب و فرسودگی تحصیلی بیشتری خواهند داشت. یعنی دقیقاً برعکسِ چیزی که می‌خواستیم! پس چه باید کرد؟ به جای فشار بیرونی، باید شور درونیِ یادگیری را در کودک روشن کنیم. و این با بازی امکان‌پذیر است؛ وقتی بچه از طریق بازی و کنجکاوی، چیزی را کشف کند، یادگیری برایش تبدیل به لذت و هدفی درونی می‌شود نه یک وظیفه‌ی اجباری.

برای نمونه، مادری با نگرانی دختر ۷ ساله‌اش را پیش من آورد که هر شب دو ساعت جنگ اعصاب سر مشق‌نوشتن داشتند . این کوچولو علائم بیش‌فعالی داشت و نشستن طولانی برایش شکنجه بود. در جلسات مشاوره به جای فشار بیشتر، با هماهنگی معلم تکالیفش را نصف کردیم و در عوض روزانه چند ساعت بازی لذت‌بخش را وارد برنامه‌اش کردیم (مثلاً خاله‌بازی با عروسک‌ها، ساختنی‌ها، نقاشی آزاد؛ در این بازی‌ها کودک تصمیم‌گیرنده بود و مادر فقط همراهی و تحسین می‌کرد). باورکردنی نبود: سه ماه بعد، مشق‌ها در ۴۵ دقیقه تمام شد، گریه‌ها قطع شد و اعتمادبه‌نفس دخترک بالا رفت؛ شش ماه بعد رابطه‌ی مادر و دختر حسابی گرم شده بود و در مدرسه هم همکاری بیشتری نشان می‌داد. چرا چنین تغییری رخ داد؟ چون فشار تکلیف کم شد و شادیِ بازی برگشت؛ مغز کودک فرصت پیدا کرد نفسی تازه کند و لذت یادگیری را دوباره حس کند.

دین ما هم تأکید دارد که کودکی سن بازی و رشد بی‌دغدغه است. امام صادق (ع) می‌فرمایند: «بگذارید کودک هفت سال اول زندگی‌اش آقا (رئیس) باشد»؛ یعنی در این سال‌ها سخت نگیرید و اجازه دهید کودک واقعاً کودکی کند. در روان‌شناسی اسلامی آمده است که بازی برای کودک مانند آب زلال برای ماهی است؛ این تشبیه یعنی بازی محیط طبیعی رشد کودک است و اگر این فرصت را از او بگیریم، انگار ماهی را از آب بیرون کشیده‌ایم. حتی توصیه شده که بچه‌ها از کودکی مهارت‌های پرتحرک و سرگرم‌کننده (و البته مفید) مثل شنا، اسب‌سواری و تیراندازی را بیاموزند. این یعنی بازی‌های سالم و پرجنب‌وجوش کاملاً مورد تأیید اسلام است. در مقابل، لهوِ باطل یا بازی‌های بیهوده و مضر (مثلاً برخی بازی‌های ویدیویی نامناسب یا شرط‌بندی) نکوهش شده‌اند. پس ما والدین باید هم به بچه‌ها فرصت بازی و نشاط بدهیم، هم حواس‌مان باشد که چه نوع بازی و محتوایی آن‌ها را درگیر خود کرده است.

تمرین عملی این فصل: بیایید یک بازنگری در برنامه‌ی روزانه‌ی کودک انجام دهیم:

  • فهرستی از کلاس‌ها، تکالیف و فعالیت‌های منظم فرزندتان تهیه کنید. در کنارش مقدار زمانی که برای بازی آزاد و غیرسازمان‌یافته در روز دارد را یادداشت کنید.
  • بررسی کنید کجا می‌توانید کمی از زمان برنامه‌های رسمی کم کنید و در عوض زمان بازی آزاد اضافه کنید. مثلاً آیا لازم است کودک این همه کلاس فوق‌برنامه برود؟ کدام تکلیف یا درس را می‌شود با مشورت معلم کمتر یا حذف کرد تا وقت برای بازی باز شود؟
  • یک قانون خوب: روزانه حداقل ۳۰ دقیقه (و برای کوچکترها حتی بیشتر) را به بازی تعاملی و باکیفیت با کودک اختصاص دهید. این زمان را مثل وقت دکتر در برنامه‌ی خودتان جدی بگیرید و به هیچ چیز دیگری نفروشید! 
  • اگر نگران یادگیری هستید، برخی مفاهیم را در قالب بازی بگنجانید. مثلاً حل مسائل ریاضی را با آب‌نبات‌های رنگی تمرین کنید؛ یا برای تمرین خواندن و نوشتن، با کودک یک نمایشنامه یا نامه‌ی خیالی بنویسید و بلند بخوانید. یادگیری همزمان با بازی، هم عمیق‌تر است هم دلپذیرتر.

خلاصه فصل:

  • بازیِ آزاد و کودک‌محور، مهارت‌های مغزی مهمی مثل تمرکز، خلاقیت و خودکنترلی را پرورش می‌دهد که پایه‌ی موفقیت تحصیلی هستند.
  • عشق به یادگیری از دل بازی و کنجکاوی شکوفا می‌شود، نه با فشار و اجبار. وقتی یادگیری برای کودک تفریح شود نه وظیفه، مسیر رشد علمی‌اش هموارتر می‌شود.
  • زیاده‌روی در کلاس و تکلیف و حذف بازی می‌تواند نتیجه‌ی معکوس داشته باشد (اضطراب، دلزدگی). تعادل بین آموزش و بازی رمز موفقیت در تربیت است.
  • اسلام هم دوران کودکی را زمان بازی و پرورش طبیعی می‌داند؛ بگذاریم بچه‌ها کودکی کنند و مهارت‌های زندگی را با شادی و بازی یاد بگیرند.

فرض کنید خود شما یک کودک ۷ ساله‌اید؛ کدام را بیشتر دوست دارید: دو ساعت مشق و کلاس اضافه  یا یک ساعت قلعه‌سازی با بالش‌ها و خاله‌بازی با مامان/بابا ؟ فکر می‌کنید فرزندتان هم همین نظر را ندارد؟

فصل ۳: تربیت بدون زور؛ وقتی بازی جای دعوا را می‌گیرد

خسته شده‌اید از اینکه همیشه برای حرف‌شنوی بچه‌تان باید دعوا کنید؟ یک راز طلایی را به خاطر بسپارید: اول ارتباط، بعد تربیت. یعنی قبل از اینکه بخواهید کودک را نصیحت یا مجبور به کاری کنید، اول دلش را به دست بیاورید. یکی از بهترین راه‌های به‌دست آوردن دل بچه‌ها هم بازی کردن است. وقتی بچه در کنار شما خوش می‌گذراند و احساس می‌کند با هم در یک تیم هستید، طبیعتاً دلش نمی‌خواهد شما را ناراحت کند. برعکس، اگر همیشه اخم کنید و مدام امر و نهی و ایراد بگیرید، کم‌کم حرف‌تان برایش بی‌اهمیت می‌شود یا حتی لجبازی‌اش بیشتر می‌شود. قرآن کریم به زیبایی این اصل را بیان کرده: «ولو کنت فظّاً غلیظ‌القلب لانفضّوا من حولک»؛ یعنی حتی پیامبر اگر تندخو و سخت‌دل بود، مردم از دورش پراکنده می‌شدند. در محیط خانه هم اگر والدین خشن و سخت‌گیر باشند، بچه‌ها از آنها فاصله‌ی عاطفی می‌گیرند. پس مهربانی و نرمش شرط تأثیرگذاری در تربیت است.

در عمل، بازی می‌تواند همان نرمش و محبت عملی باشد که کودک را رام می‌کند. به جای اینکه برای تخلیه‌ی انرژی یا شیطنتش مدام دعوا کنیم، می‌توانیم در قالب یک بازی مهار‌شده همان انرژی را تخلیه کنیم و در ضمن، رعایت قانون را به او یاد بدهیم. یک پدر با ناامیدی برای پسر ۵ ساله‌اش از من کمک خواست؛ می‌گفت: «پسرم زورش زیاد شده، همش می‌خواد ما رو بزنه!»  به جای ممنوع‌کردن کامل کشتی و بپر‌بپر، با هم تصمیم گرفتیم یک کشتی قانون‌دار راه بیندازیم. چند قانون ساده گذاشتیم: شروع بازی فقط با رضایت هر دو نفر باشد؛ ضربه به صورت ممنوع؛ اگر یکی گفت «بسه»، فوری بازی متوقف شود؛ و در پایان هم یک بغل دوستانه. نتیجه فوق‌العاده بود! ظرف چند هفته شدت کتک‌کاری‌های پسر در خانه خیلی کم شد و توانست از ۰ تا ۱۰۰ خشمش را به ۰ تا ۴۰ برساند. او یاد گرفت که حد نگه داشتن هم بخشی از بازی است و نیاز نیست تا آخرین حد انرژی‌اش پیش برود. تازه، رابطه‌ی پدر و پسر هم بهتر شد؛ چون هر روز مدتی را به خنده و سروکله زدن با هم می‌گذراندند و دیگر آن حس رقابت و تقابل سابق کمرنگ شده بود.

دانش هم این تجربه را تأیید می‌کند: پژوهش‌ها نشان داده‌اند که بازی‌های پرتحرک پدر-فرزندی (Rough-and-Tumble Play) اگر قاعده‌مند و با صمیمیت انجام شوند، با رشد خودکنترلی هیجانی، مهارت اجتماعی و کاهش پرخاشگری در کودک مرتبط هستند. یعنی وقتی پدر با محبت و شوخی به فرزندش اجازه‌ی تخلیه‌ی انرژی می‌دهد و در عین حال قواعد ایمنی را گذاشته، کودک یاد می‌گیرد هم هیجانش را ابراز کند هم کنترلی بر آن داشته باشد.

در یک مورد دیگر، مادری با دختر ۱۰ ساله‌اش پیشم آمدند که بعد از جدایی پدر و مادر، با هم به شدت سرد شده بودند و دائماً قهر بودند. همیشه بحث‌هایشان با داد و بیداد تمام می‌شد. به مادر پیشنهاد کردم قبل از هر گفت‌وگوی جدی یا تذکر، اول یک «دقیقه‌ی اتصال» از طریق بازی داشته باشند؛ مثلاً یک بازی بامزه‌ی بغل چشم‌بسته، یا مسابقه‌ی شکلک درآوردن، یا حتی یک رقص دست‌جمعی یک‌دقیقه‌ای. همین کار کوچک معجزه کرد: ظرف یک ماه، قهرهای طولانی‌شان خیلی کوتاه شد و خودشان خیلی زودتر آشتی می‌کردند. چرا؟ چون آن یخ عاطفی بین‌شان آب شده بود و وقتی دل‌ها نزدیک شد، دیگر سخت نمی‌رنجیدند و حرف هم را راحت‌تر می‌شنیدند.

خود اهل‌بیت (ع) هم در تربیت بر محبت و مدارا تأکید ویژه داشتند. حضرت علی (ع) فرموده‌اند: «فرزندت را هفت سال آزاد بگذار، هفت سال تأدیب کن و هفت سال دوست خود قرار بده.» این یعنی اگر ما هفت سال اول را با بازی و رفاقت طی کنیم، در هفت سال دوم بهتر می‌توانیم اصول تربیتی را جا بیندازیم و در دوران نوجوانی هم فرزندمان تبدیل به یک دوست برای ما خواهد شد، نه دشمن یا فرد غریبه.

تمرین عملی این فصل:

  • یک وضعیت پرتکرار را در نظر بگیرید که همیشه بر سر آن با فرزندتان چالش دارید (مثلاً جمع کردن اسباب‌بازی‌ها، خاموش کردن تلویزیون، انجام دادن تکالیف، یا دعوا با خواهر و برادر).
  • فکر کنید چگونه می‌توانید آن موقعیت را به بازی تبدیل کنید. مثلاً اگر هر شب بر سر مسواک زدن جر و بحث دارید، یک جدول امتیاز و برچسب ستاره درست کنید و مسواک زدن بدون یادآوری را تبدیل به مسابقه کنید. اگر اسباب‌بازی‌ها را جمع نمی‌کند، یک رقابت زمان‌دار بگذارید که در آهنگ یک موسیقی، هر کس سریع‌تر جمع کرد برنده است.
  • اگر کودک انرژی خیلی زیادی دارد و به تخریب یا پرخاشگری می‌رسد، یک بازی پرتحرک قانونمند طراحی کنید تا همان انرژی تخلیه شود ولی چارچوب داشته باشد (مثل همان کشتی قانون‌دار، مسابقه‌ی پریدن روی بالش‌ها یا رقصیدن و لی‌لی کردن). این بازی را در زمانی که همه حال‌شان خوب است انجام دهید تا موقع عصبانیت، کودک از قبل یاد گرفته باشد چطور بازی کند.
  • هر وقت خواستید به فرزندتان تذکری بدهید یا به اصطلاح «او را آدم کنید»، اول مکث کنید و یک پل ارتباطی بزنید: لبخند بزنید، دستش را بگیرید، یا یک شوخی کوچک کنید. حتی می‌توانید یک دقیقه بازی یا گفتگوی بامزه را مقدمه‌ی حرف جدی‌تان کنید. خواهید دید که همین نرمش کوچک چقدر پذیرش حرف شما را بیشتر می‌کند.

خلاصه فصل:

  • قبل از تربیت و تذکر، باید با کودک ارتباط عاطفی بگیریم. بازی یکی از بهترین راه‌ها برای وصل شدن به احساسات کودک و جلب همکاری اوست.
  • بسیاری از مشکلات رفتاری را می‌توان با خود بازی حل‌وفصل کرد؛ مثلاً با یک کشتی قانون‌دار، پرخاشگری بچه هم تخلیه می‌شود هم کنترل را یاد می‌گیرد.
  • قهرها و فاصله‌های عاطفی با مهربانی و بازی از بین می‌روند. وقتی کودک احساس کند شما دوستش هستید نه دشمنش، طبیعی است که بیشتر حرف‌شنوی نشان می‌دهد.
  • تربیت دینی هم بر نرمی و مدارا تأکید دارد؛ بازی در واقع زبان کودکانه‌ی همان مدارا و محبت است.

آخرین باری که فرزندتان کار اشتباهی کرد و شما عصبانی شدید را به خاطر بیاورید. فکر می‌کنید اگر به جای عصبانیت، یک ابتکار بازیگوشانه برای برخورد با آن موقعیت به خرج می‌دادید، نتیجه متفاوت نمی‌شد؟

نتیجه‌گیری: قدم‌های کوچک، نتایج بزرگ

در این چند فصل دیدیم که چرا بازی والدین با کودک تا این حد مهم است. یافته‌های علمی روز (از دانشگاه هاروارد و AAP گرفته تا UNICEF و WHO) نشان می‌دهند بازی همان سوخت مغز و روان بچه‌هاست و مثل واکسن جلوی بسیاری از آسیب‌های پنهان را می‌گیرد. از آن سو، آموزه‌های دینی خودمان سال‌هاست که ما را به محبت و بازی با کودکان سفارش کرده‌اند. این هماهنگی علم و دین برای ما یک پیام روشن دارد: بازی را جدی بگیریم! 

البته عمل‌کردن به این حرف‌ها همیشه آسان نیست. در زندگی واقعی، ما والدین ایرانی با کمبود وقت، خستگی کار، استرس‌های اقتصادی و هزار دغدغه‌ی ریز و درشت درگیریم. اینکه هر روز انرژی و حوصله‌ی بازی داشته باشیم چالش بزرگی است. اما خبر خوب اینکه لازم نیست کامل و بی‌نقص باشیم؛ همان ۱۵ دقیقه بازی روزانه که برایش تلاش می‌کنید، از نظر فرزندتان باارزش‌ترین لحظات دنیاست. کافی است از یک گوشه شروع کنیم و کم‌کم از نتیجه‌اش انرژی بگیریم.

من به تجربه دیده‌ام حتی والدینی که هیچ وقتی نداشتند، با ساختن یک روتین کوچک بازی، چطور آرامش بیشتری پیدا کردند و تربیت برایشان لذت‌بخش‌تر شد. شما هم می‌توانید این تغییر را احساس کنید. اگر مدت‌هاست با کودک‌تان اساسی بازی نکرده‌اید، نگران نباشید؛ از همین امروز یک قدم هرچند کوچک بردارید. مثلاً امشب قبل از خواب، ۱۰ دقیقه ادای صدای حیوانات را با هم دربیاورید، یا یک داستان بامزه بسازید که هر جمله را یکی‌تان ادامه بدهد. شاید ساده به نظر برسد، ولی همین قدم‌های کوچک بهترین شروع برای ایجاد عادت بازی است.

در یک کلام، بازی با فرزندمان هم لطف است هم وظیفه؛ هم تفریح است هم تربیت. پس این موتور را روشن کنیم و به برکت خنده‌های کودکان، حال دل خودمان را هم خوب کنیم. 

قدم بعدی روشن: فردا که از سر کار برگشتید یا از مشغله‌های روزانه فارغ شدید، حتی اگر خسته‌اید، ۱۵ دقیقه همه‌ی حواس‌پرتی‌ها را کنار بگذارید و با فرزندتان هم‌بازی شوید. با تمام وجود به دنیای کودکانه‌اش وارد شوید و بگذارید آن لحظه فقط او و شما باشید. خواهید دید که همین ۱۵ دقیقه‌ی ساده چطور معجزه می‌کند.

در پایان، از شما دعوت می‌کنیم تجربه‌ها و پرسش‌های خود را در انجمن «سلامتی و مراقبت از فرزندان» با ما و دیگر والدین به اشتراک بگذارید. فکر می‌کنید اولین بازی کوچکی که بعد از خواندن این مطلب با فرزندتان امتحان خواهید کرد، چه خواهد بود؟ 

خلاصه اجرایی

بازی والدین با کودک چیزی فراتر از سرگرمی است؛ تحقیقات علوم اعصاب و روان‌شناسی نشان می‌دهد این تعامل ساده مانند واکسنی قوی، استرس‌های مضر را از کودک دور کرده و پایه‌های مغز او را برای یادگیری و رشد سالم می‌سازد. در این مقاله با زبانی خودمانی توضیح داده‌ایم چگونه بازی منظم، دلبستگی ایمن ایجاد می‌کند، مهارت‌های شناختی (تمرکز، خلاقیت، خودکنترلی) را تقویت می‌کند و حتی مشکلات رفتاری را بدون تنش حل می‌کند. از توصیه‌های آکادمی اطفال آمریکا و پژوهش‌های هاروارد گرفته تا احادیثی از پیامبر و امام علی (ع) را مرور کرده‌ایم که همگی بر یک نکته تأکید دارند: اول ارتباط و بعد آموزش. همچنین مثال‌های واقعی ایرانی و تمرین‌های عملی آورده‌ایم تا هر والدینی بتواند با قدم‌های کوچک، این «موتور تربیت» را در خانه‌ی خود روشن کند.