سلام، من حمزهام 😊
خیلی خوشحالم که الان اینجایی و وقتت رو گذاشتی این چند دقیقه رو با هم باشیم. میدونم بین اینهمه استرس، اجارهخونه، قسط، گرونی و شاخبازی اینستاگرامی، حوصله حرفزدن درباره «میلیونر شدن» ممکنه تهِ لیستت باشه، اما دقیقاً به همین خاطر اینجایی. امیدوارم بتونم کمکت کنم زاویه نگاهت به پول، کار و آینده بازتر بشه؛ طوری که دیگه فقط حسرت نخوری، بلکه بفهمی از همین جایی که هستی چطوری میتونی کمکم مسیرت رو عوض کنی.
نمیخوام بهت وعدهی «پولدار شدن یکشبه» بدم، چون خودم هم بهش اعتقاد ندارم. چیزی که تو این مقاله با هم نگاه میکنیم، طرز فکر و عادتهاییه که میلیونرهای واقعی باهاش زندگیشون رو ساختهن؛ از مدیریت پول تو ایرانِ پر از تورم گرفته، تا انتخاب آدمهایی که باهاشون میپلکی، تا ریسکی که میکنی و زمانی که هر روز میسوزونی یا میسازی.
اگه با من تا آخر این مسیر بیای، حداقل یک تصمیم واقعی و یک تمرین عملی برای ۳۰ روز آیندهت خواهی داشت؛ چیزی که بتونی همین امروز شروعش کنی 🌱
تصور کن توی اینستاگرام یا تلگرام داری پستای زندگی لوکس آدمهای ثروتمند رو میبینی: ماشین گران، مسافرتهای خارجی، اکسسوریهای برند… بعد یک نفر میگه «۵ قدم تا پولدار شدن!» و تو دلت میگی حتماً یه جایی همش دروغه. من هم مثل خودت اوایل زیاد شنیدم که «میتونی یهشبه ثروتمند بشی»؛ یا وقتی حقوق رو میگرفتم، با خودم میگفتم «چطور میشه با این حقوق کم پولدار شد؟». اما با گذشت زمان یاد گرفتم واقعاً چیزهای مهمی پشت اینها هست که توی کلاسهای دانشگاه و اینترنت پیدا نمیشه.
تو جوان ایرانیای، با درآمد معمولی و کلی خرج زندگی؛ منتهی با یک تفاوت: نوع نگاهت به پول. امروز میخوام بهت کمک کنم این نگاه رو عوض کنی، واقعبین بشی و قدمهای عملی برداری. باور کن قرار نیست افسانه «پولدار شدن یکشبه» رو برات تعریف کنم، بلکه راجعبه عادتها و قوانین واقعبینانهای حرف میزنم که هرکسی با هر درآمدی میتونه ازش استفاده کنه.
ذهنیت ثروت؛ میلیونرها چطور دنیا و پول رو میبینن؟
فرق ذهنیت فقیر و ثروتمند تو ایران امروز چیه؟
خیلی از ماها (مستقیم یا غیرمستقیم) فکر میکنیم فقط با پول خیلی زیاد زندگی خوب میشه. اما واقعیت رو ببین: در ایران امروز، خط فقر حدود ۲۰ میلیون تومان در ماه برآورد شده و حقوق پایه کارگران هم تقریباً ۷ میلیون تومان است. یعنی کلی آدم ایران برای یک زندگی ساده درمیلنگن! اگر منتظر باشی یهشبه از این شرایط رد بشی، خودت رو درگیر رویاست. ثروتمندها اما فرقشون با ما اینه که آدمهای فقیر فکر میکنن «کاشمیشه یهجور غیبکی پول برسونه» یا دائم خودشون رو با دیگران مقایسه میکنن. اما آدمهای باهوش میدونن بزرگترین ثروت داشتن آرامشه، نه صد تا صفر بیشتر تو حساب بانکی. در حقیقت، تنها کسی ثروتمنده که دلش نخواد مدام چیزهای دیگران رو داشته باشه و همیشه آرام و راضی باشه. این یک طرز فکر است: فقر یعنی چشم دوختن به داشتههای دیگران، ثروت واقعی یعنی راضی بودن به آنچه داری و تلاش برای بیشتر کردن ارزش در زندگی.
- روایت ایرانی: فرض کن دو تا دوست داری: یکی همیشه با گوشی جدید و ماشین نو عکس میندازه و کانفیوس میشه، یکی دیگه با دستان خودش یک بیزینس خانگی راه انداخته و هر روز یه قدم کوچیک رشد میکنه. اولی دائم تو فکر سرمایهگذاری اینترنتی دنبال سود بادآورده اس، دومی میدونه سود واقعی از کار سخت و صبورانه به دست میاد. ذهنیت اول، ذهنیت «فقیر» هست که منتظر معجزه است؛ ذهنیت دوم، ذهنیت «توانگر» هست که صبر و پشتکار داره.
- تمرین: لیستی از افکار روزانت درست کن: مثلا «من هرگز درآمدم افزایش نمییابد» یا «به هر دلیلی شغل خوب پیدا نمیکنم». بعد روبهروش بنویس: «باورت چقدر درسته؟ اون آدم ثروتمند چطوری فکری میکرد تا به جای این فکر، به خودت و زندگی کم کم قدرت بدی؟»
سؤال لنگر: تو الان پول رو چطور میبینی؟ آیا این باور که تنها با پول خیلی زیاد زندگی خوب میشه، کمکت میکنه یا دست و پا گیرته؟
عادت های روزانه میلیونرها که میتونی از همین امروز شروع کنی
خب، حالا که دیدیم چطور نگاه به پول فرق میکنه، بریم سراغ عادتها. اون آدم پولدار در اولین نگاه معمولاً آدمِ عجیب و غریبی نیست؛ بلکه عادتهاش با بقیه فرق داره. مثلاً:
- خواندن و یادگیری مداوم: یه میلیونر واقعی هر روز کمی وقت میذاره کتاب یا مقاله بخونه. میتونه کتاب روانشناسی پول باشه یا بیانیه بودجه مدرسهها. تو هم حتی اگه وقتت کمه، روزی ۲۰-۳۰ دقیقه کتاب تخصصی رشتهات رو بخون.
- برنامهریزی و اولویتبندی: میلیونرها هر روز صبح میدونن مهمترین کارشون چیه و اون رو حتماً انجام میدن، بعد میرسن به کارهای دیگه. تو هم یه دفترچه یا اپ (حتی روی کاغذ) بنویس: سه تا کار مهم امروز من کدومه؟ و سر وقت انجامشون بده.
- سلامتی و انرژی: خیلی از ثروتمندها حسابی به سلامتشون میرسن تا انرژی داشته باشن. مثلاً میدونن اگر صبح زود قدم بزنن یا ورزش کنن، تا شب روی کارهاشون متمرکز میمونن. تو هم سعی کن هر روز ۲۰ دقیقه پیادهروی یا حرکات کششی ساده انجام بدی تا سر حال باشی.
- شبکهسازی مثبت: آدمهای ثروتمند معمولاً وقت میذارن با آدمهای الهامبخش حرف بزنن. البته ما ایرانیها به راحتی میتونیم با آدمای بزرگتر از خودمون توی کارمون دوست بشیم؛ کسی که در کارش سرش میشه. دعوتش کن قهوهای، از تجربیاتش یاد بگیر.
- تمرین: یک عادت خوب از این فهرست انتخاب کن و از امروز بهش متعهد باش؛ مثلاً از فردا صبح نصف ساعت بدون موبایل مطالعه کن یا قدم بزن. اثرش رو تا یک هفته بعد بررسی کن.
سؤال لنگر: تو کدوم عادت از اینها رو قبلاً امتحان کردی؟ یا کدومشون رو برای شروع خودت انتخاب میکنی؟
قانون تعادل بین بخشندگی و مدیریت پول؛ چرا ثروتمندها خسیس نیستن؟
بعضی فکر میکنن آدم پولدار یعنی خسیس. در حالی که برعکسه! میلیونرهای با وجدان معمولاً خیلی بخشنده و کمککنندهان، اما هوشمندانه خرج میکنن. امیرالمؤمنین(ع) میفرمایند: «بخشنده باش ولی اسراف نکن؛ صرفهجو باش ولی خسیس نشو.» (نهجالبلاغه) یعنی «بده دست نیازمند، ولی حیف و میل نکن».
مثلاً یکی از دوستانم (در مشهد زندگی میکنه، مستقل شده) همیشه دستش در جیب مردم نیست. اون هر ماه حتی با حقوق متوسطش، مبلغی برای کمک به یک خیریه محلی کنار میگذاره. اما برای خودش هم حواسش به دخل و خرج است: روز تعطیل بلیط سفر خارجی نمیخره اما برای رسیدگی به کسبوکار خانگیش سر موقع مواد اولیه میخره. این یعنی ترکیب بخشندگی با تدبیر.
- تمرین: فهرستی از خرجها و کمکهایت درست کن. مثالاً هرماه چقدر میخری، چهقدر پسانداز میکنی، چهقدر میبخشی. ببین میتونی تعادلی مثل ۹۰% خرج مایحتاج + ۱۰% پسانداز یا بدهکاره رو آزمایش کنی. همچنین یک کار کوچک خیر (مثلاً خرید چند بسته مواد خوراکی برای همسایهای که نیازمند است) یادداشت کن و این ماه حتما انجام بده.
سؤال لنگر: تو در خرجکردن چقدر تعادل داری؟ بیشتر ولخرجی میکنی یا صرفهجو هستی؟ فکر میکنی بخشندگی تو چقدر مهمه؟
خلق ارزش بهجای دنبالهروی پول؛ اصلیترین راز ناگفته میلیونرها
اساساً ثروتمندان واقعی به جای اینکه دنبال پول باشند، دنبال خلق ارزش میگردن. یعنی کاری میکنن که اول به دیگران کمک کنه یا مشکلی رو حل کنه، بعد پول به دست میارن. قرآن هم میگه: «هر چیزی در راه خدا خرج کنید، خداوند آن را کامل به شما بازمیگرداند» (سوره توبه). مثلاً اگر یک محصول ایرانی میسازی که کیفیتِ مایحتاج مردم را بالا میبره، مردم حاضرند براش هزینه کنن و بهت رونق میده.
یک مثال ایرانی: چند سال قبل یه پسر جوان خرمآبادی نرمافزار مالی ساخت که به خیلیها کمک کرد خرجهاشون رو مدیریت کنن. اول مردم به خاطر اینکه مشکلشون رو حل میکرد دانلودش کردن و به تدریج درآمد خوبی براش ساخت. اون اول دنبال پول نبود، فقط میخواست مشکلی حل کنه. اما نتیجه؟ خودش هم درآمد داشت هم جامعه سود برد.
- تمرین: فهرستی از کارهایی که در زندگیات مفیدن ولی هنوز هیچ کس (یا کم) براش پول داده درست کن. بعد به این فکر کن چطور میتونی این ایدهها رو به یک محصول یا خدمت تبدیل کنی. مثلا اگر غذای خانگی عالی بلدی، میتونی واسه فروش بستهبندیشون کار کنی. هدف: یک فعالیت مفید که هم زندگی دیگران رو بهتر کنه و هم آیندهت رو بسازد.
سؤال لنگر: چه راهی میشناسی که با کمک به دیگران، خودت هم درآمد کسب کنی؟ الان اگر بخوای یک نیاز در جمعی از اطرافیان (مثلاً فامیلت یا دوستانت) رو حل کنی، چی پیشنهاد میدی؟
مدیریت پول مثل ثروتمندان؛ با درآمد معمولی چطور ثروت بسازیم؟
دستهبندی خرج ها؛ روش «سهکاسهای» ثروتمندان برای خرج کردن پول
هر فرد ثروتمندی یک سیستم ساده برای خرج پولش داره. یک روش معروف «روش سه کاسه» است: مثلاً
- کاسه اول (احتیاط): نیازهای ضروری (اجاره، خوراک، قبض، حمل و نقل)؛
- کاسه دوم (پسانداز و سرمایهگذاری): حداقل ۲۰–۳۰٪ درآمد برای پسانداز (یا سرمایهگذاری در آموزش)،
- کاسه سوم (تفریح و پاداش): باقی درآمد برای تفریح و خریدهای خوشایند.
فرض کن درآمد ماهیانهات ۱۰ میلیون تومانه؛ پس کاسه احتیاط مثلا ۶ میلیون و کاسه پسانداز ۲ میلیون، باقی ۲ میلیون رو میذاری برای گردش، تفریح یا یک هدیه کوچک به خودت. اینطوری نه نیازت میمونه (اگر ۱۰ میلیون خرج کنی) و نه همهاش رو میدهی به لذتهای زودگذر (اگر همهاش رو جمع کنی و هیچوقت حالنکردی). این روش، شفاف و قابل اجراست.
- تمرین: درآمد ماهانه خودت را بنویس. آن را به ۳ دسته تقسیم کن (مثلاً با ذهنیت بالا: نیازها، پسانداز/سرمایهگذاری، زندگی). هر دسته را درصدی از کل مشخص کن (مثلا ۶۰٪ نیاز، ۲۰٪ پسانداز، ۲۰٪ لذت). سپس یک نمودار ساده روی کاغذ بکش تا تصویر ذهنی از آن داشته باشی. از همین ماه یک بودجهبندی ساده شروع کن.
سؤال لنگر: درآمدت را چقدر تقسیمبندی میکنی؟ به نظر تو چند درصد باید صرف پسانداز و سرمایهگذاری بشه؟
قانون ۱۰ درصد طلایی؛ سرمایهگذاری روی خودت قبل از هر چیز دیگری
یک عادت مشترک میان میلیونرهای واقعی اینه که همیشه «روی خودشان» سرمایهگذاری میکنند، قبل از اینکه پول را صرف چیزهای بیاهمیت کنند. مثلاً قانون طلایی میگه حداقل ۱۰٪ از هر درآمدی رو برای یادگیری و توسعه مهارت بذار. مثل شهریه کلاس زبان یا یک دوره آنلاین. چون طبق تجربه و حتی روایات دینی، سرمایهگذاری روی علم و مهارت از هر سرمایهگذاری دیگری پُرمَنفَعتره. امام علی(ع) هم تأکید کردهاند علم را به خاطر «نشان دادن» نطلبید؛ یعنی آدم باید مهارت را برای خودسازی و خدمت بخواهد (البته در فایل منابع). اما برای ما همین بس که بدانی اگر امروز ۱۰٪ درآمدت را صرف مهارت (مثلاً یادگیری برنامهنویسی، مدیریت مالی شخصی، یا هر چیزی که به کارِت میآید) کنی، پس فردا دستمزد یا فرصت بهتری خواهی داشت.
- تمرین: لیستی از مهارتها یا حوزههای دانشی که برای شغل یا علاقهات مهماند، تهیه کن. بعد تصمیم بگیر این ماه حداقل ۱۰٪ درآمدت (مثلاً ۵۰۰ هزار تومان از ۵ میلیون) را صرف کدام یک میکنی: شرکت در یک دوره کوتاه، خرید کتاب تخصصی یا شرکت در یک وبینار.
سؤال لنگر: بهترین مهارتی که دوست داری یاد بگیری تا در کار یا زندگیات کمکحال باشه چیه؟ حاضری چقدر از درآمدت بذاری روی این مهارت؟
اشتباهات رایج ما در قیمتگذاری و کار با آدمهای پولدار
خیلی از ما ایرانیها دو مشکل داریم: اول اینکه دوست داریم خیلی سریع ارزان بفروشیم (تا سریع مشتری بیاد)، دوم اینکه بعضیها با آدمهای پولدار درست رفتار نمیکنن (یا حس میکنن اونا حق دارند ازشون سوءاستفاده کنن). هر دو اشتباهه! مثلاً من خودم اوایل کار فریلنسریام، پروژههای بازاریابی رو کم قیمت میگرفتم تا کسی نره. بعدا فهمیدم این کار نه به کارفرما کمک میکنه نه به خودم؛ چون وقتی کار باکیفیت میکنم و ارزش میسازم، حقمه دستمزد درست بگیرم. ثروتمندها هم از جیب خرج نمیکنن بدون دلیل: اگه دیدی یک مشتری مهم پول زیادی میده، احتمالاً داره به ارزش خدماتت اعتقاد داره. پس به قیمت خودت احترام بذار و «نیاز»شو بفروش.
- تمرین: یک نمونه از خدمات یا محصولی که ارائه میدهی انتخاب کن. وضعیت قیمتی آن را بررسی کن: آیا خیلی کمتر از رقباست؟ آیا مشتریان ارزش واقعی کارت را میدانند؟ اگر نه، لیستی از ۲–۳ کاری بنویس که میتوانی برای افزایش ارزش کارت انجام دهی (مثلاً بستهبندی بهتر، تضمین کیفیت، پشتیبانی بیشتر). بعد یک قیمت جدید منصفانه اما بالاتر را پیشنهاد بده و امتحان کن.
سؤال لنگر: تا حالا شده به خاطر ترس از دست دادن مشتری قیمتِ پایینتری بهش بدی و بعد پشیمون بشی؟ فکر میکنی عرضه خدماتت چقدر باید واقعیتر و حرفهایتر قیمتگذاری بشه؟
نمونه یه برنامه مالی ساده برای کارمند و دانشجو تو ایران
یک مثال عملی از بودجهبندی یک کارمند یا دانشجو در ایران به این شکل است: فرض کن درآمد تو ماهی ۱۰ میلیون تومان است. ابتدا بر اساس روش بالا تقسیمبندی میکنی:
- نیازها (۷ میلیون): اجاره خانه یا بخشی از اقساط وام، خوراک، حملونقل، کمی تهیه دارو/سرمایه برای شغل (مثل خرید وسایل ضروری).
- پسانداز/سرمایهگذاری (۲ میلیون): این را مثلاً بلافاصله اول ماه کنار میگذاری در حساب بانکی یا سکه یا حتی سرمایهگذاری در یک دوره آموزشی.
- تفریح (۱ میلیون): خرجهای تفریحی، چند بار بیرون غذا خوردن، خرید کوچک پوشاک یا هدیه برای دوستان.
با این تقسیم، نه خرجضروری عقب میافتد و نه هیچ لذتی را از زندگی حذف کردهای. برای دانشجو شاید اعداد کمتر باشد، اما ایده مشابه است: اجاره (اگر دارد)، خوراک، جزوه و اینترنت برای درس (مثلاً ۶۰٪)، ۲۰٪ برای پسانداز و بقیه برای تفریح و خرید.
- تمرین: لیستی مانند مثال بالا برای وضعیت خودت بنویس (میتوانی از گوگلدرایو یا روی کاغذ هم استفاده کنی). برای هر دسته بزرگ هزینه (اجاره، خوراک، تفریح، دوره آموزشی و…) عددی قرار بده. سپس سعی کن یک ماه به آن پایبند باشی و هزینهها را ثبت کنی. این یک برنامه مالی ساده است که بهت کمک میکند کنترل بیشتری روی پولت داشته باشی.
سؤال لنگر: وقتی به بودجهبندیت نگاه میکنی، سختترین قسمت برای تو چیه؟ چطوری میتونی خرج ضروری رو از خرج غیرضروری تشخیص بدی؟
🧩 اگه این تمرین برات چالشی بود، یادت نره که توی انجمن «مالی و مالیات» میتونی سوالات مالی و مشکلات خودت رو مطرح کنی؛ همفکری آدمای دیگه خیلی کمک میکنه. همچنین همیشه در انجمن «کافه رشد باما» آمادهایم تا تجربیات روزمره و حرفای سادهتری درباره پول و زندگی با هم به اشتراک بذاریم.
مهارت های موفقیت؛ تصمیمگیری، ریسک و مدیریت زمان به سبک میلیونرها
چرا تعلل تو رو فقیر نگه میداره؟ اصل «۷۰٪ اطلاعات» در تصمیمگیری
آدمهای معمولی خیلی دنبال «۱۰۰٪ اطلاعات کامل» هستند تا تصمیم بگیرند. اما آدمهای ثروتمند میدونن اگر فقط ۷۰٪ اطلاعات رو دارند و فرصت هم هست، فوری دست به کار میشن و مابقی اطلاعات رو در مسیر جلو یاد میگیرند. هرچقدر بیشتر دستشون رو عقب بندازن، فرصتها میرن (در ایران همین امروزِ موجود هم داره کم میشه!). امام علی(ع) هم فرمودهاند «پیروزی با اراده جدی حاصل میشود؛ اراده از فکر خوب میآید». اول باید تصمیم قاطع بگیری و بعد با فکر جلو بری. مثلاً اگه دنبال سرمایهگذاری در ارز یا بورس بودی، ۷۰٪ اطلاعات اولیه بگیر و اولین قدم کوچک رو بردار (مثل خرید مقدار کمی یا ثبت نام در یک کلاس کوتاه). مسأله کامل شدن همه جزییات نیست، مسأله اقدام کردن است.
- تمرین: یک تصمیم اقتصادی توی ذهن یا زندگیت هست (مثلاً خرید گوشی جدید، یا شروع یه کسبوکار کوچک). بهجای نشستن و منتظر اطلاعات بیشتر موندن، الان به خودت هدف بده: فقط با ۷۰٪ اطلاعات موجود، یکی از این کارها رو انجام بده (مثلاً مبلغی رو پسانداز کن یا یک تحلیل ساده درباره فایدههاش بنویس). بعد، نتیجه را ببین. اینطوری یاد میگیری با قدر وقتت کار کنی و کمتر عقب میوفتی.
سؤال لنگر: تو الان برای چه تصمیم مالی مهمی در تردیدی؟ اگر فقط ۷۰٪ اطلاعات داری، چه قدم کوچکی رو میتونی همین امروز برداری؟
ریسک کردن به سبک میلیونرها؛ فرق شجاعت با حماقت مالی
ریسک یعنی انتخاب بعضاً غیرقطعی برای رسیدن به نتیجه بهتر. آدمهای شجاع و موفق قبلش تحقیق میکنند و بعد میرن تو جریان؛ آدمهای حماقتی یا ریسک کور بیپایه و اساس میکنند. مثلاً اگر میخوای وارد کسبوکار بشی یا در مهارتی سرمایهگذاری کنی، اول از میزان پول و انرژی که داری مطمئن شو. ولی تو حواست باشه: بدون ریسک به جایی نمیرسی. مثلاً اگر همیشه پولت رو توی بانک نگه داری و به ایدههایی مثل کلاس زبان نگاه میکنی اما هیچوقت شرکت نمیکنی، عملاً داری یک ریسک منفی میکنی: فرصت ثروت را از دست میدهی. پس فرق شجاعت با حماقت اینه که شجاعها قدم سنجیده جلو میرن: اول کوچیک میشکنند (مثلاً دوره یک هفتهای زبان) بعد تراز تر میشوند.
- تمرین: یک ریسک هوشمندانه برای خودت پیدا کن. مثلاً اگر درآمدت کمه، به جای خرید قسطی تلویزیون گران، فکر کن با نصف پولش در دوره حرفهای وبدیزاین شرکت کنی که بعدا بتونی درآمد کنه. یا اگر همیشه اجاره نشینی که رشد کنه، آگهی خونه بده و سعی کن سرمایهگذار خوبی پیدا کنی. لیستی از ۲–۳ کاری که دوست داشتی انجام بدی ولی ترس داشتی حالا بنویس و برای یکی از آنها برنامهریزی کن: چهطور میتونی با حداقل هزینه و ریسک، امتحانش کنی؟
سؤال لنگر: تا حالا چه ریسکی برداشتی و نتیجهاش چی شد؟ اگر هنوز جرأت نکردی، فکر میکنی اولین قدم برای تو چیه؟
مدیریت زمان ثروتمندان؛ دزدهای زمان و انرژی رو چطور شناسایی کنیم؟
ثروتمندها میدونن وقتشون ارزشمنده؛ پس کاری نمیکنند که وقتشون بیهوده بره. اولویتبندی میکنند و از روشهایی مثل ثبت زمان یا تکنیک پومودورو استفاده میکنند. در همین روزمرگی ایران، سر و کله «دزدهای زمان» زیاد پیدا میشه: مثلاً شبکههای اجتماعی، چرخیدن بیهدف تو شهر، حرفهای بیمورد. امام علی(ع) هم یک عبارت معروف داره که «ساعتهای عمر مثل ابر تابستانی میگذرند؛ فرصت نیکی را از دست نده». یعنی باید برای زمان برنامه داشته باشیم. تو هم میتونی روزت رو چکلیست کنی: اول کار مهم رو انجام بده، بعد برو سراغ بقیه. ابزار مثل دفتر برنامهریزی، آلارم موبایل و گرفتن تایمآوت وقتی گرفتار شبکههای اجتماعی شدی (مثلاً هر ۳۰ دقیقه یه یادآوری که «حواست به کارهات باشه») میتونه کمکت باشه.
- تمرین: کمی به خودت زمان بده که یک ساعت از روزت را بررسی کنی: چه کارهایی انجام دادی؟ چقدر وقت پای موبایل یا تلویزیون رفت؟ برای یک روز بنویس! بعد فهرستی از «وقتی که هدر رفت» بساز (مثلاً ۳۰ دقیقه گپهای بینتیجه، ۱ ساعت گشتزنی اینترنت). ببین هر مورد را چطور میتونی حذف یا محدود کنی (مثلاً نرمافزار بلوک کردن نوتیفیکیشن). فقط همین شناسایی، خودش گام اول بزرگی است.
سؤال لنگر: بزرگترین دزد وقت تو چیه؟ اینترنت یا کسایی که دائم حواستو پرت میکنن؟ چه کاری میتونی بکنی تا وقتت رو پس بگیری؟
قانون «۹۰ دقیقه رشد»؛ برنامه روزانهی ثروتسازی برای آدم شاغل و خسته
آخرین نکته مهم: خیلی از آدمهایی که کارمند یا دانشجو هستن، شبا خسته میشن و حس میکنن وقت ندارن. اما همینها باید روزانه فقط ۹۰ دقیقه خاص برای توسعه خودشون وقت بذارن. مثلاً ۶۰ دقیقه صبحها (بعد از بیدار شدن) برای یادگیری یا کار جانبی و ۳۰ دقیقه شب قبل از خواب برای مرور. این ۹۰ دقیقه را «زمان رشد» بنام. مثلاً اگر روزانه یک ساعت برای خواندن کتاب مالی کنار بذاری، هر هفته حداقل یک کتاب جدید میخونی. یا اگر یک ساعت زبان براش بذاری، ماهی ۴۰ درس پیش میری! زندگی میلیونرها عمدتاً از همین زمانهای کوتاه اما ثابت تشکیل شده.
- تمرین: امروز سراغ تقویمت برو و یک بازه ۹۰ دقیقهای مشخص کن که فقط برای خودت و پول درآوردن یا یادگیری باشد: مثلاً هر روز ساعت ۶ تا ۷:۳۰ صبح یا هر شب ساعت ۹ تا ۱۰:۳۰. چیزی که میخوای در این ۹۰ دقیقه انجام بدی بنویس: «کتاب درباره مدیریت مالی بخونم» یا «راست و چین کسبوکار خانگیم رو شروع کنم» یا «مهارتی یاد بگیرم». به مدت یک هفته این برنامه را اجرا کن.
سؤال لنگر: ۹۰ دقیقهای که برای رشد تعیین کردی، چه کاری قراره توش انجام بدی؟ آیا امشب میتونی این ساعت رو رزرو کنی؟
نتیجهگیری
دیدی؟ میلیونر واقعی قصهی پول زیاد یکشبه براش معنا نداره، بلکه سبک فکر و رفتار پول درآوردن و خرج کردنش عوض شده. همه چیز با نگاه جدید شروع میشه: تمرکز روی ارزشآفرینی، اول خودسازی، بعد درآمدزایی. حافظه کن که هیچ کسی یکشبه پولدار نشده، ولی هر کسی میتونه قدمهای کوچک برداره. فقط کافیه یه عادت ساده (مثلاً هر هفته ۱ درس یادگیری یا هر ماه یک پسانداز ثابت) رو شروع کنی و رفتهرفته بزرگش کنی.
برای هفتهی پیشِ رو، یک قدم خیلی مشخص بردار: فرض کن قول میدی همین فردا برای ۹۰ دقیقه آموزش مهارت جدید روی خودت وقت بذاری یا یک بخش از خرجت رو به حساب پسانداز منتقل کنی. این یکی دو گام ساده، دقیقاً همون چیزیه که «ذهنیت میلیونر» رو در تو میسازه.
💡 سؤال نهایی و دعوت: تو این مقاله کدوم قانون یا تمرین رو بیشتر دوست داشتی؟ تصمیم میگیری هفتهی بعد کدومش رو انجام بدی؟ در انجمن «مالی و مالیات», تجربهت رو با ما به اشتراک بذار؛ یا در «کافه رشد باما» یه بحث ساده بزنیم. مثلاً بگو: «اولویت اول من در هفته پیشرو اینه که هر روز ۳۰ دقیقه کتاب بخونم» یا «میخوام ۱۰٪ درآمدم رو پسانداز کنم». ما منتظر حرفهای خودتی!
دیدگاه خود را بنویسید